سه شنبه 17 خرداد 1390 |
از ماست که بر ماست
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کر د و چنین گفت : امروز همه روی جهان زیر پر ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز می بینم اگر ذره ای اندر تک دریاست
گر برسر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و زتقدیر نترسید بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه زکمینگاه یکی سخت کمانی تیری زقضای بد بگشاد بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز وز ابر مر او به سوی خاک فرو کاست
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی وان گاه چر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا:عجب است این که ز چوبی و زآهن این تیزی و تندی و پریدن زکجا خاست
زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید گفتا: زکه نالیم که از ماست که بر ماست
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: عقاب, شير, ببر, پلنگ, روزي, شبي,
نویسنده : Mehr
|